یکی از بهترین راهکار ها برای شروع داستان نویسی، نوشتن داستان به کمک خاطرات شخصی است. در ابتدا باید یک خاطره که چندان روتین نیست را انتخاب کنید، سپس اقدام به پیاده سازی ساختار کلی داستان کنید. می توانید برای این کار به سراغ یکی از اتفاقاتی بروید که زندگی شما را از حالت عادی خارج کرد. سپس باید اوضاع را بحرانی کنید تا به قسمت های میانی برسید، درنهایت باید مشکلات را از سر راه خود بردارید! این تنها یک ایده برای شروع داستان نویسی است! در ادامه توضیحات کامل تری را خدمت شما ارائه خواهیم کرد. این مطلب جذاب را به هیچ وجه از دست ندهید.

مراحل داستان نویسی
برای نوشتن یک داستان جذاب، به طور کلی باید سه گام زیر را بردارید :
- یک خاطره را انتخاب کنید.
- آن را بازنویسی کنید.
- از تاثیر خاطره بنویسید.
در ادامه هریک از مراحل بالا را به شکل ویژه ای موشکافی می کنیم.
یک خاطره انتخاب کنید
بهترین منبع ایده برای داستان نویسی، گنجینه ذهن شماست. خاطراتی که در ذهن شما ثبت شده اند، هریک ایده ای برای مناسب برای داستان نویسی هستند. در زندگی به طور کلی سه دسته اتفاق رخ می دهند که در لیست زیر به آن ها اشاره کرده ایم:
- اتفاقاتی که در پاسخ به سوال “چه خبر؟” به افراد می دهید: فرض کنید صحبت خاصی با مدیر اداره محل کار خود داشته اید یا با دوستان خود یک تفریح دست جمعی را پشت سر گذاشته اید، هریک می توانند پاسخ مناسبی به این سوال باشند!
- اتفاقات شخصی که آن ها را نمی توانیم برای نزدیکان خود توضیح بدهیم : برای نمونه می توان به ترسی اشاره کرد، که هنگام گفتن احساس خود به یک دختر یا پسر تجربه می کنید.
- اتفاقات روتین روزانه که همیشه تکرار می شوند : بیدار شدن از خواب، غذاخوردن، ورزش کردن و خوابیدن از مهم ترین این رویداد ها هستند.
درصورتی که روتین های زندگی را ندید بگیرید، می توانید از سایر رویداد ها داستان بسازید. اکنون گام بلندی برای داستان نویسی برداشته اید. به دنبال شروع داستان نویسی، اکنون نوبت به بازنویسی خاطره می رسد.
خاطره را بازنویسی کنید
اکنون باید خاطره خود را در بخش های شروع، میانه و پایان شرح بدهید. حال باید هریک را بازنویسی کنید تا یک داستان کامل ساخته شود. در این باره به موارد زیر توجه داشته باشید:
- شروع داستان : برای شروع داستان باید یک روز عادی و روتین را انتخاب کنید که در آن، یک اتفاق ناگهانی کار را به کشمکش می رساند. شخصیت اصلی داستان درابتدا تصور می کند که همه چیز در روزش عادی است. اما با وقوع اتفاق ناگهانی، مسیر زندگی از حالت روزمره اش خارج می شود.
- میانه داستان : میانه داستان، دربرگیرنده اتفاق آغازین بوده و تا بحران هایی که بر سر راه کاراکتر ادامه پیدا می کنند، تداوم می یابد. در این مرحله باید گره های سرراه کاراکتر را توضیح بدهید، حال سوال اینجاست که برای باز کردن این گره ها باید چه کرد؟ اینجاست که نوبت به پایان داستان می رسد!
- پایان داستان : از نقطه اوج بحران های تحمیل کاراکتر تا آخرین خط داستان و حل شدن مشکلات شخصیت اصلی، مربوط به پایان داستان هستند. خودتان مجددا به سراغ خاطره خود بروید و ببینید که از ابتدا تا انتها این مسیر، کشمکش های خود را چطور حل کرده اید. در این بخش، شخصیت اصلی باید با ثابت قدمی، خواسته اش را کسب کند و موانع را کنار بزند.
از تاثیر خاطره خود بگویید
اگر نگاهی به دفترچه خاطره خود بندازید، خواهید دید که چه چیزهایی در زندگی تجربه کرده اید و این موارد چگونه روی شما تاثیر گذاشته اند؟ هریک از این تجربه ها، سبب رشد شخصیتی، فکری و یا رفتاری شده اند. بخصوص اگر این تجربه ها همراه با گذراندن سختی بوده باشند، چنین تاثیرات مثبتی را به شکل مشهودتری روی شما خواهند گذاشت. این قاعده درباره کاراکتری که در قصه های خود خلق می کنید هم صادق است. شخصیت اصلی داستان شما با طی کردن مسیر خود، به شناخت بیشتری درباره دنیای اطرافش می رسد.















