کتاب مربای شیرین ازجذاب ترین داستان های هوشنگ مرادی کرمانی اولین بار در سال ۱۳۷۷ به چاپ رسید .
کتابخانه بینالمللی مونیخ در سال ۱۹۹۹ میلادی، این داستان را به عنوان کتاب سال انتخاب کرد.
درباره ی کتاب مربای شیرین :
این کتاب با نثری روان ، ساده و طنز گونه نوشته شده است و داستان پسر بچه ای به نام جلال را روایت می کند ، او یک شیشه مربا خریده اما هرچه تلاش می کند نمی تواند در آن را باز کند ؛ جلال از مادر، همسایه ها و اهالی محل شان کمک می گیرد تا بتواند این کار را انجام دهد اما متاسفانه هیچ کس قادر به باز کردن در مربای شیرین نیست .
جلال بی توجه به حرف های دیگران اصرار دارد که علت این مسئله را بیابد ، نزد مغازه دار می رود و وقتی نتیجه ای نمی گیرد به سراغ کارخانه مربا سازی می رود ….
سر انجام این موضوع رسانه ای می شود و ماجرا های جالب و هیجان انگیزی اتفاق می افتد .
کتاب مربای شیرین کشش داستانی بالایی دارد و مرادی کرمانی توانسته نکات آموزنده ای را در لابه لای داستان خود جا دهد .
از روی کتاب مربای شیرین فیلمنامه ای به همین نام به قلم مجید مجیدی نوشته شده است و درسال ۱۳۸۰فیلم سینمایی به کارگردانی مرضیه برومند ساخته شده است.
بخش هایی از کتاب مربای شیرین :
زبانش را در آورده بود . یک وری کجش کرده بود .دندان هایش را فشار میداد روی زبان . هی زور می زد .سرخ شده بود چه جور .وا نمی شد . هرچه زور زد باز نمی شد
“عجب بلاخره بازت میکنم” ….
مادر پشت میزی نشسته بود و کار میکرد . جلوی مانتو های دخترانه علامت گذاری می کرد که کس دیگری دکمه شان را بدوزد . مادر توی کارگاه خیاطی بود ، دست هایش تند تند کار می کرد ولی فکرش توی کارگاه نبود .
آخ آخ ! چه بلایی سر خودش آورده ! رفته زیر ماشین ؟ افتاده توی جوب ؟ سرش خوررده به جدول ؟
اول بیهوش شده بعد راننده در رفته، مردم جلال رو بردن بیمارستان. توی کیفش رو گشتن، کارت تحصیلیش توی کیفش بوده، از روش شماره تلفن مدرسه رو پیدا کردن…
اصلا کارتت رو برداشتی؟ هی گمش میکنی! هر چی پیداش میکنم و میذارم توی کیفت، درش میاری و میندازیش این ور اون ور.
روی دفترهات اسمت رو نوشتی؟ نکنه با بچهها رفتی پارک؟ رفتی سینما؟ نه نه… تو سرخود همچین کارهایی نمیکنی. اصلا غلط میکنی که به جای مدرسه بری سینما. بی اجازه من آب هم نمیخوری! هر چی هست زیر سر این شیشه مرباست!