در مهرماه سال ۱۴۰۰ قتل ناموسی توسط یک مرد قصاب در تهران اتفاق افتاد در این درگیری منجر به قتل که در یکی از خیابان های اسلامشهر اتفاق افتاد مردی به نام مهران متهم به قتل یاشار که یکی از اقوامش بود و مهران شنیده بود با همسرش رابظه دارد بازداشت و محاکمه شد.
مرد قصاب در اولین بازجویی های قضایی در توضیح انگیزه خود از جنایت گفت:« مدتی قبل متوجه شدم که همسرم با یاشار رابطه دارد.یک روز که اتفاقی او را در خیابان دیدم با هم بحثمان شد.من قصاب هستم و به خاطر شغلم همیشه چاقو همراه دارم.در جریان درگیری عصبانی شدم و یک ضربه به او زدم که باعث مرگش شد.»
قتل ناموسی مرد قصاب در تهران
پس از اقرار متهم، محاکمه او در شعبه سیزدهم دادگاه به ریاست قاضی شجاعی تشکیل شد.در جلسه دادگاه اولیای دم خواستار قصاص شدند و متهم گفت: «مقتول مهدورالدم بود به همین خاطر او را کشتم.»
ما دو فرزند ۱۳ و ۶ ساله داشتیم. زندگی مان خوب و آرام بود تا اینکه رفتار همسرم تغییر کرد و به من و بچه ها توجهی نمی کرد. من انتظار داشتم همسرم به من و بچه ها رسیدگی کند اما او یک چای مقابل من می گذاشت و بدون اینکه حرفی بزند مدام سرش تو گوشی تلفن همراه بود. چند بار تذکر دادم اما می گفت سرش به گوشی مشغول است و نباید دخالت کنم.
یکی از اقوام گفت همسرت با یاشار رابطه دارد
یک روز یکی از اقوام تماس گرفت و گفت یاشار به همسرت علاقمند شده است و با هم رابطه دارند. از شنیدن این حرف شوکه شدم و در این مورد با همسرم صحبت کردم. او وقتی حرفهایم را شنید خندید و گفت دروغ است .وقتی این شرایط را دیدم تصمیم گرفتم خانه مان را عوض کنم و در محل دیگری ساکن شویم اما این تصمیم بی فایده بود. پس از مدتی شنیدم یاشار می خواهد همسرش را طلاق بدهد و مدام زیر گوش عاطفه زمزمه می کند تو هم طلاق بگیر تا با هم ازدواج کنیم. این شرایط خیلی مرا اذیت می کرد و نمی دانستم باید چکار کنم. هر چقدر هم با همسرم صحبت می کردم گوشش بدهکار نبود.»
جزییات قتل یاشار در اسلامشهر
متهم در باره قتل گفت: «در روز حادثه همسرم گفت به آرایشگاه می رود. من او را به آرایشگاه رساندم. موقع برگشتن دیدم یاشار در اطراف آرایشگاه در حال پرسه زدن است. دور زدم و مسیرم را عوض کردم. یاشار وقتی مرا دید داخل یک سوپرمارکت رفت و مخفی شد. داخل مغازه رفتم و او را صدا کردم. خواستم از مغازه بیرون بیاید. یاشار وقتی صدایم را شنید از زیر میزی که مخفی شده بود بیرون آمد. به او گفتم اینجا چکار داری که گفت به تو ربطی ندارد. من عصبانی شدم و به خاطر شغل قصابی همیشه یک چاقو همراهم بود. نفهمیدم چطور دست به چاقو شدم و چند ضربه به سینه و دست او زدم.»
او با رفتارهایش آبروی مرا بین فامیل و دوستان برده بود. او روزهای سیاهی را برایم رقم زده بود و می خواست همسرم و زندگی ام را از من بگیرد. مقتول مهدورالدم بود و من با این انگیزه او را کشتم.»
در پایان هئیت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد تا حکم را صادر کند.
برگرفته از رکنا