مرد همسایه حدود ۵۰ میلیون تومان از من طلبکار است اما ۲۰۰ میلیون تومان سفته ای را که بابت پشتوانه بدهکاری به او داده بودم را به اجرا گذاشته است تا مرا تحت فشار قرار دهد که به عقد موقت او در بیایم…
دسیسه شیطانی مرد همسایه برای زن جوان
زن ۳۲ ساله ای که به جرم کلاهبرداری توسط نیروهای انتظامی دستگیر شده است. او به مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت:از وقتی که چشم باز کردم، خودم را در بهزیستی دیدم و از این که پدر ومادرم چه کسانی هستند، هیچ اطلاعی ندارم. و در بهزیستی بودم و از دنیای بیرون بهزیستی چیزی نمی دانستم تا این که روزی زوج جوانی سرپرستی مرا پذیرفتند و من تنها فرزند آن ها شدم. پدر و مادرم برای خوشبختی من هرکاری می کردند.
از این که مهر و عاطفه خانواده را با همه وجودم حس می کردم، در پوست خودم نمی گنجیدم. خیلی خوشحال و خوشبخت بودم اما همه این خوشبختی ها در هجدهمین بهار زندگی ام تمام شد و سرنوشتم به سیاهی و بدبختی گره خورد چراکه در یک روز بارانی پدرم در یک حادثه رانندگی وحشتناک در دم جان باخت و مادرم نیز قطع نخاع شد و روی ویلچر نشست.
مهر طلاق سرنوشت ما را از یکدیگر جدا کرد
این حادثه دلخراش وقتی اتفاق افتاد که من تازه به عقد پسر یکی از هم محله ای هایمان در آمده بودم. و باید بسیاری از امور شخصی مادرم را انجام می دادم و از او در بستر بیماری مراقبت می کردم.
نامزدم از من خواست برای آغاز زندگی مشترک مادرم را به خانه سالمندان بسپاریم چرا که او اجازه نمی داد مادر ویلچر نشینم در کنار ما زندگی کند. بر سر دوراهی سختی مانده بودم و نمی توانستم مادرم را به خانه سالمندان بسپارم چرا که او سال ها با عشق و محبت سیراب نشدنی از من مراقبت کرده بود.
او با آن که مرا به دنیا نیاورده بود اما حتی زمانی که تب می کردم او تا صبح بر بالینم می نشست و آرام اشک می ریخت. او مرا از تنهایی و بی کسی در بهزیستی نجات داده بود و حالا من دختری با هویت بودم. بالاخره همین موضوع اختلافات بین من و محمد را شدت بخشید تا این که به ناچار راهی دادگاه خانواده شدیم و مدتی بعد مهر طلاق سرنوشت ما را از یکدیگر جدا کرد.
مرد همسایه تلاش کرد به من کمک کند
بعد از این اتفاق مجبور بودم برای هزینه های زندگی و درمان مادرم در خارج از خانه کار کنم. و ساعت های زیادی را در آرایشگاه زنانه بودم، چون نگران مادرم بودم چند روز مادرم را به یکی از همسایگان سپردم تا در ساعات نبود من از او مراقبت کند. وقتی آن خانواده در جریان مشکل من قرار گرفتند مرد همسایه تلاش کرد به من کمک کند. «فرزین» مرا با خودرواش به محل کار می ساند یا برای معالجه مادرم همراهی ام می کرد.
مرد همسایه خواست برای مدتی به عقد موقت او در بیایم
«فرزین» که آرام آرام به من نزدیک شده بود، روزی پیشنهاد داد برای آن که در تامین هزینه های زندگی، اجاره منزل و معالجه مادرم بتواند به من کمک کند، برای مدتی به عقد موقت او در بیایم.
اول خواسته اش را رد کردم و گفتم خودم می توانم مخارج زندگی ام را تامین کنم اما مرد همسایه دست بردار نبود و مدام برایم پیامک های عاشقانه می فرستاد یا هدیه های خاصی برایم می خرید.
نمی خواستم زندگی آن زن را متلاشی کنم
عاقبت نفهمیدم چرا به خواسته اش تن دادم ولی به خاطر این که فرزین، زن و بچه داشت و من نمی خواستم زندگی آن زن را متلاشی کنم، تصمیم گرفتم در قبال مبلغی که به من کمک می کند، سفته هایی را به عنوان پشتوانه بدهکاری ام به او واگذار کنم چرا که یقین داشتم مدت کوتاهی آن هم به خاطر مادرم در عقد موقت او می مانم.
و چون سفته هایی را امضا کرده بودم که چند برابر مبلغی بود که فرزین به من کمک کرد. چهار ماه بعد از این عقد پنهانی و درحالی که مدت زمان آن یک ماه قبل به پایان رسیده بود، خواستگار مناسبی پیدا شد و با آن جوان قرار ازدواج دایمی گذاشتم اما فرزین مدام برایم ایجاد مزاحمت می کرد تا مدت عقد موقت با او را تمدید کنم.
شبانه آن خانه اجاره ای را تخلیه کردم و به عقد رضا درآمدم
دیگر از این وضعیت بیزار شده بودم و پیامی برایش گذاشتم که به زودی ۵۰ میلیون بدهکاری ام را باز می گردانم و سپس شبانه آن خانه اجاره ای را تخلیه کردم و به عقد رضا درآمدم اما فرزین سایه به سایه دنبالم بود تا به خواسته اش برسد. وقتی دستگیر شدم تازه فهمیدم که …
به دستور سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) تحقیقات قضایی برای ریشه یابی این ماجرا آغاز شد.
برگرفته از رکنا