کتاب خاطرات یک آدمکش نوشته ی کیم یونگ ها رمانی جنایی است که اولین بار در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید .
در این کتاب جذاب و خواندنی سرگذشت مردی هنجار شکن نقل شده که سال های سال در مقام یک قاتل سریالی به زندگی ادامه داده اینک که به سن پیری رسیده، نقشهای عجیب برای ارتکاب آخرین قتل خود کشیده است.
کتاب خاطرات یک آدمکش جایزه ی Deutscher Krimi Preis را از آن خود کرده است .

درباره ی کتاب خاطرات یک آدمکش :
در محلهٔ راوی داستان سه زن تازه کشته شدهاند زنها همگی بیست و خُردهای ساله بودند و دیروقتِ شب در راه خانه کُشته شده بودند. ردِ طناب روی مچ دستوپاهایشان افتاده بوده است.
پلیس حدس میزند هر سه زن را یک نفر کشته است. یک قاتل زنجیرهای خطرناک.
راوی در گذشته قاتل بوده است اما این روزها کمکم آلزایمر سراغش آمده و او به خاطر نمیآورد این زنها را خودش کشته است یا یک نفر دیگر. به خانه میرود و دفترخاطراتش را چک میکند و متوجه میشود که خودش آنها را نکشته چون او تمام خاطرات قتلهایش را مینویسد، پس تصمیم میگیرد فکری برای این متجاوز که در قلمروش آدم میکشد بکند، اما خطر ندارد اتفاقات بدتری در انتظارش است….
کیم یونگ ها در کتاب خاطرات یک آدمکش داستانی مهیج و جذاب را نقل کرده که ضمن پرکشش بودن، مملو از مضامین فلسفیِ ناب و درونمایههای روانشناختیِ بدیع است.
اقتباس سینمایی از کتاب خاطرات یک آدمکش
رمان خاطرات یک آدمکش در سال ۲۰۱۷ به فیلمی سینمایی با همین عنوان بدل شد.
بخشی از کتاب خاطرات یک آدمکش
گفت «ایست بازرسی گذاشتهیم، چون یکی رو کُشتهند. اینکه شبوروز داریم میگردیم و هیچی هم دستمون رو نمیگیره داره از پا درمون میآره. مردم پیش خودشون چی فکر میکنند؟ که آدمکُشها توی روز روشن راستراست واسهٔ خودشون میچرخند و میگن “توروخدا بیاید دستگیرم کنید؟”»
بعد گفت حد فاصل محلهٔ ما و محلهٔ مجاور سه زن کُشته شدهاند. پلیسها به این نتیجه رسیده بودند که کارْ کارِ یک قاتل زنجیرهای است. زنها همگی بیست و خُردهایساله بودند و دیروقتِ شب توی راه خانه کُشته شده بودند. ردِ طناب روی مچ دستوپاهایشان افتاده بوده. قربانی سوم را درست بعد از تشخیص آلزایمرِ من پیدا کرده بودند، روی همین حساب از خودم پرسیدم «یعنی قاتل منم؟»