وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ در استان برابانت شمالی هلند، نزدیک مرز بلژیک در خانوادهای سطح متوسط به بالا به دنیا آمد، پدر و پدربزرگش کشیش بودند و سه تا از عموهایش دلال آثار نقاشی. او جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری گذراند و بعد از تدریس در آیلورث و رامس گیت انگلستان به لاهه، لندن و پاریس مسافرت کرد. او در جوانی عمیقاً مذهبی بود و آرزو داشت کشیش شود.
از ۱۸۷۹ به عنوان مُبلغ مسیحی در میان کارگران زغال سنگ در بلژیک فعالیت کرد و در آنجا شروع به کشیدن طرحهایی از مردم محلی نمود.
ونسان ون گوگ فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد و در ۱۸۸۵ اولین تابلو مهم خود «سیبزمینیخورها» را کشید. در مارس ۱۸۸۶ به پاریس رفته و با دریافتگری فرانسوی آشنا شد. آشنایی وی با جنبشهای دریافتگری و نودریافتگری در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.
ون گوگ در طول زندگی ۳۷ ساله خود تنها یک تابلو با نام «تاکستان سرخ» را فروخت و کارهایش درست پس از مرگ او مورد توجه بسیار قرار گرفت. او که بیش تر هنرمندی خودآموز بود، بیش از ۲۰۰۰ نقاشی رنگ و روغن، طراحی، آبرنگ و … خلق کرد و تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر خویش آفرید و برخی از مشهورترین آنها را در ۲ سال پایانی عمرش کشید.
ون گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقهٔ کارگر مانند تابلوی سیبزمینیخورها، کافههای شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گلهای آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج میبرد و به اعتقاد اکثریت همین موضوع به خودکشی او منجر شد.
در ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در شهر اور سور آواز در فرانسه در اثر شلیک گلوله به شکمش زخمی شد و روز بعد در مهمانسرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، اینگونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند.
از آثار معروف ونگوگ می توان به سیبزمینیخورها، شب پرستاره، گلهای آفتابگردان، تراس کافه در شب، اتاق خواب در ارل، گندمزار با کلاغها، درختان زیتون، بر دروازه ابدیت، خانهای در اَور، شکوفههای بادام، گُلهای زنبق، غروب در مونت ماژور و … اشاره کرد..

«شب پر ستاره» اثر «ونسان ون گوگ»

«سیب زمینی خورها» اثر «ونسان ون گوگ»

«گل های آفتابگردان» اثر «ونسان ونگوگ»

«تراس کافه در شب» اثر «ونسان ون گوگ»

«اتاق خواب آرل» اثر «ونسان ونگوگ»

«گندم زار با کلاغ ها» اثر «ونسان ونگوگ»

«درختان زیتون» اثر «ونسان ون گوگ»

«بر دروازه ابدیت» اثر «ونسان ون گوگ»

«خانهای در اَور» اثر «ونسان ونگوگ»

«گل های زنبق» اثر «ونسان ون گوگ»
ماجرای بریده شدن گوش ون گوگ :
در شب ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸، پس از یک مشاجره شدید ، ونگوگ دچار یک حمله روانی شد.
او که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحملناپذیر میشنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند طبق روایت معروف، او گوش خود را (یا بخشی از آن را) با تیغ اصلاح برید.
روایت دیگر این است که ون گوگ به یک روسپی به نام راشل دل بسته بود و قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند، و این هدیه گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد، زیرا راشل واقعاً گوش بریده را دریافت کرد.
پس از آن ونگوگ بیهوش در خانهاش پیدا شد و به بیمارستان منتقل شد. او مدتی در بیمارستان بستری بود و پس از گذشت مدتی وضعیت روانی ونگوگ بدتر شد و در نهایت چند ماه بعد به آسایشگاه سنت-رمی منتقل شد.