• امروز : یکشنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : 23 - جماد أول - 1446
  • برابر با : Sunday - 24 November - 2024
22

زن مشهدی برای چشم و هم چشمی با جاری ها ۲۱ بار جراحی کرد و ۱۰ بار به کما رفت !

  • کد خبر : 44692
  • 17 دسامبر 2022 - 12:21
این زن مشهدی برای چشم و هم چشمی با جاری ها 21 بار جراحی کرد و 10 بار به کما رفت !

زن مشهدی برای عروسک شدن ۲۱ بار جراحی کرد و ۱۰ بار به کما رفت. او برای چشم و هم چشمی با جاری هایش پس از ۲۱ بار عمل جراحی پیکرتراشی وحشتناک و چندین روز بستری چندین بار به کما رفته و با مرگ دست به گریبان است.

این زن مشهدی برای چشم و هم چشمی با جاری ها ۲۱ بار جراحی کرد و ۱۰ بار به کما رفت

زن ۳۷ ساله مشهدی گفت : زندگی ام را پای عمل زیبایی گذاشتم پدرم سرایدار یک شرکت دولتی بود و با سختی و مشقت مخارج زندگی ما را  تامین می کرد، مادرم به دلیل ابتلا به یک بیماری مزمن، همواره در مراکز درمانی بستری می شد و هیچ گاه روی خوش زندگی را ندید من در رشته آمار تحصیل کردم و به عنوان حسابدار در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم.

تنها برادرم هم به سرطان مبتلا شد در این شرایط «بهادر» به خواستگاری ام آمد. او را یکی از دوستانم معرفی کرده بود که در یکی از بخش های شرکت کار می کرد. من ۲۷ ساله بودم نامزد شدیم و ۶ ماه بعد هم زندگی مشترکمان را در حالی آغاز کردیم .

زن ۳۷ ساله مشهدی گفت : زندگی ام را پای عمل زیبایی گذاشتم پدرم سرایدار یک شرکت دولتی بود و با سختی و مشقت مخارج زندگی ما را  تامین می کرد، مادرم به دلیل ابتلا به یک بیماری مزمن، همواره در مراکز درمانی بستری می شد و هیچ گاه روی خوش زندگی را ندید من در رشته آمار تحصیل کردم و به عنوان حسابدار در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم.

تنها برادرم هم به سرطان مبتلا شد در این شرایط «بهادر» به خواستگاری ام آمد. او را یکی از دوستانم معرفی کرده بود که در یکی از بخش های شرکت کار می کرد. من ۲۷ ساله بودم نامزد شدیم و ۶ ماه بعد هم زندگی مشترکمان را در حالی آغاز کردیم .

آرزو داشتم مثل جاری هایم عروسک شوم

آرزو داشتم کاش مانند ۴ جاری دیگرم چهره ای جذاب و زیبا داشتم. آن ها با اندکی آرایش مانند «عروسک» زیبا می شدند و من به آن ها غبطه می خوردم! مدام احساس می کردم به دلیل «اضافه وزنی» که دارم تحقیر می شوم و دیگران به گونه ای سرزنش آمیز نگاهم می کنند.

با این احساس حقارت بعد از تولد دخترم ژیلا تصمیم گرفتم تا بینی ام را عمل کنم! زیر تیغ جراحی رفتم و حس می کردم کمی چهره ام زیباتر شده است ولی این موضوع باز هم مرا راضی نمی کرد.

به ورزش و رژیم غذایی روی آوردم تا شاید اندکی لاغر شوم و من هم مانند جاری هایم از لباس های شیک و دخترانه استفاده کنم! انواع رژیم های غذایی را تجربه کردم، به انواع و اقسام داروهای گیاهی و شیمیایی متوسل شدم.  نزد متخصصان تغذیه رفتم اما هیچ کدام تاثیری در کاهش وزنم نداشت.

دوستم پیشنهاد کرد برای لاغری پیکرتراشی انجام بدهم

خیلی از اضافه وزن در رنج و عذاب بودم تا این که روزی یکی از دوستان دوران دانشگاهم مرا در خیابان دید و بعد از ساعتی درد دل، پیشنهاد کرد برای لاغری ، عمل زیبایی «پیکرتراشی» را انجام بدهم!

او گفت خودش این عمل را انجام داده و مشکلی ندارد! نشانی پزشک جراح را از او گرفتم و نزد او رفتم. او تصاویر زیادی از قبل و بعد اعمال جراحی «پیکرتراشی» را نشانم داد دیگر وسوسه پیکرتراشی رهایم نمی کرد. موضوع را با «بهادر» در میان گذاشتم و از او خواستم برای انجام این عمل زیبایی کمکم کند! او به شدت برآشفت و نصیحتم کرد که هرگز این کار را نکنم! او می گفت همه این عمل ها با عوارض وحشتناکی همراه است .

همسرم را راضی کردم پول پس انداز خرید خانه را برای عمل پیکرتراشی من هزینه کند

بالاخره او را راضی کردم تا پولی را که برای خرید خانه پس انداز کرده بود برای انجام عمل پیکرتراشی من هزینه کند! پزشک معالج مدعی بود فقط یک هفته در بیمارستان خصوصی بستری می شوم و بعد از آن به زندگی عادی بازمی گردم.

همه پیکرم با نخ های بخیه دوخته شده بود

اما بعد از انجام عمل جراحی تازه سیاهی روزگار به سراغم آمد. تب و لرز شدید، حالت تهوع و انواع و اقسام عوارض دیگر درحالی به طرز دلخراشی آزارم می داد که همه پیکرم با نخ های بخیه دوخته شده بود. شب ها نیز حالم بدتر می شد. پزشک جراح مرا دلداری می داد که این ها از عوارض طبیعی هستند، اما وضعیت جسمانی من به اندازه ای وخیم شد که چند بار بیهوش شدم و به کما رفتم! مدتی بعد جراح گفت: باید عمل جراحی دیگری انجام بدهم.

تاکنون ۲۱ بار به اتاق عمل رفته ام و ۶ ماه در بیمارستان بستری بوده ام

 خلاصه بعد از آن ماجرا تاکنون ۲۱ بار به اتاق عمل رفته ام و ۶ ماه در بیمارستان بستری بوده ام تا شاید «پیکرتراشی» به درستی انجام شود ولی فایده ای نداشت. درحالی که ۱۰ بار به کما رفتم و با مرگ دست و پنجه نرم کردم تصمیم گرفتم پزشک معالجم را تغییر بدهم ولی باز هم بی فایده بود! فقط «پوره» می خوردم و در معده ام چیز دیگری دوام نمی آورد. حالت تهوع، سرگیجه و تب امانم را بریده بود!

راست روده شدم ولی باز هم معالجه نشدم!

کم کم پزشک جراح از اشتباهات پزشکی گفت! که گاهی در هنگام اعمال جراحی رخ می دهد! آخرین بار که برای درمان به تهران رفتم با یک عمل جراحی دیگر روده ام را برداشتند در واقع «راست روده» شدم ولی باز هم معالجه نشدم! دوباره ۶ ماه دیگر در بیمارستان مرا بستری کردند. دخترم آواره منزل اطرافیانم بود و از تحصیل بازماند. همه پس اندازهای مالی همسرم هزینه شد و او اکنون با قرض و اقساط بانکی مخارج درمانی مرا می پردازد! دیگر حساب و کتاب روزهای بستری در بیمارستان را فراموش کرده ام حالا نه تنها سلامتی ام را از دست دادم بلکه در آرزوی روزهای گذشته فقط گریه می کنم! و نمی توانم هیچ غذایی را مصرف کنم! چرا که …

بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای برای این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی در حالی آغاز شد که زن جوان با اوضاع جسمی وخیم امید به زندگی را از دست داده بود!

برگرفته از رکنا

لینک کوتاه : https://dekhalat.com/?p=44692

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.