• امروز : شنبه - ۱۹ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : 8 - جماد أول - 1446
  • برابر با : Saturday - 9 November - 2024
8

معرفی کتاب نامه ای به کودکی که هرگز زاده نشد

  • کد خبر : 55497
  • 11 آگوست 2024 - 9:50

کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اثر اوریانا فالاچی ، داستانی سرشار از احساس شادی ، ترس، مهربانی، یأس ، خشم ، امید افسردگی و نگرانی است که گفت و گو ها و مکالمه های درونی زنی باردار را با فرزند درون شکمش روایت می کند .

معرفی کتاب نامه ای به کودکی که هرگز زاده نشد

این کتاب با زاویه‌ی دید اول شخص و در قالب نامه‌ای از طرف یک زن جوان که گویا خود نویسنده است، خطاب به جنینی که در شکم خود دارد، نوشته شده تا فرزند نازاده‌اش را از مشکلات دنیا و بی‌ رحمی‌های آن آگاه سازد.

شاید بحث اصلی اوریانا  فالاچی دراین کتاب سقط جنین باشد، اما به طور کلی تمام دیدگاه‌های موجود درباره‌ی زن را توجیه می‌کند.

و در عین حال از عشق مادر شدن می گوید.

فروش این کتاب به بیش از چهار میلیون نسخه در جهان رسیده است. از دیگر آثار اوریانا فالاچی می‌توان به «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، «جنس ضعیف»، «اگر خورشید بمیرد»، «یک مرد» و… اشاره کرد..

این کتاب را از دست ندهید :معرفی کتاب مربای شیرین

در بخشی  از کتاب می خوانیم :

پدرت برای بار دوم تماس گرفت.صدایش می لرزید .میخواست مطمئن شود که دکتر حاملگی ام را تایید کرده است یا نه .

به او گفتم که حامله هستم. دوباره از من پرسید: «کِی کار را تمام می‌کنم؟» من هم برای بار دوم تلفن را رویش قطع کردم، بدون اینکه به حرف‌هایش گوش کنم. چیزی که نمی‌فهمم این است که چرا وقتی زنی اعلام می‌کند که قانونی حامله شده است همه برایش جشن می‌گیرند و اگر پاکتی به دست داشته باشد، آن را برایش حمل می‌کنند و از او التماس می‌کنند که کارهای سنگین و سخت انجام ندهد و کاملاً استراحت کند. چه خوب، تبریک می‌گوییم، بیایید اینجا بنشینید، استراحت کنید. اما وقتی‌ می‌فهمند من حامله‌ام، سرد و ساکت می‌شوند یا راجع به سقط حرف می‌زنند. من این را دسیسه می‌نامم؛ نقشه‌ای برای جداییِ من و تو از یکدیگر. لحظاتی هم هست که احساس نگرانی می‌کنم، چه کسی پیروز خواهد شد؟

ما یا آن‌ها که می‌خواهند من و فرزندم را از هم جدا سازند. شاید این افکار بعد از تلفن پدرت، سراغم آمده باشد، افکار تلخی که امید داشتم آن‌ها را فراموش کنم و زخم‌هایی که فکر می‌کردم بر آن‌ها غلبه کرده‌ام با تلفن پدرت تشدید شدند. جراحت‌هایی که از گذشته بر روحِ من مانده بود و معنای عشق را برایم مبهم نموده بودند. جراحت‌هایم التیام یافته‌اند و جای زخم‌ها به‌زحمت قابل مشاهده است، اما همان یک تلفن کافی است تا دوباره دردناک شوند. مثل دردهای کهنه که به مرور زمان تغییر می‌کنند.

لینک کوتاه : https://dekhalat.com/?p=55497

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.