کتاب انسان در جست و جوی معنا اثری از ویکتور فرانکل روان پزشک و عصب شناس است و در سال ۱۹۴۶ به چاپ رسیده است. انسان در جست و جوی معنا روایت تجربیات او در زمان سهمناک اردوگاه کار اجباری نازی است و به اهمیت معنای زندگی انسان در سختترین شرایط خواهد پرداخت و تلاش میکند تا نگرش جدیدش را در روانشناسی «لوگوتراپی» تبیین کند.
بخش های کتاب انسان در جست و جوی معنا
کتاب انسان در جستوجوی معنی در دو بخش نوشته شده است، بخش اول شامل خاطرات فرانکل از اردوگاه کار اجباری آشویتس است و بخش دوم آن مکتب تخصصی دکتر فرانکل یعنی لوگوتراپی یا معنادرمانی را توضیح میدهد.
دکتر فرانکل در بخش دوم کتاب می گوید
- من تردید دارم که پزشکی بتواند پاسخی به این پرسش بدهد که معنای زندگی هر فردی چیست؟ زیرا معنای زندگی از فرد به فرد، روز به روز، ساعت به ساعت در تغییر است. از این رو، آنچه مهم است معنای زندگی به طور اعم نیست، بلکه هر فرد میباید معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد.
- هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی است که میبایست به آن تحقق بخشد.
- دکتر ویکتور فرانکل دو نکتهی خیلی مهم را در کتاب انسان در جستوجوی معنا بیان میکند. ابتدا اینکه انسان باید تلاش کند تا در هر کار سختی که مقابلش قرار میگیرد، معنایی بیاید. آن معنا میتواند هر چیزی باشد، عشق به یک معشوق، عشق به کار کردن، عشق به خدمت و یا هرچیز دیگری که به شما امید میدهد
- دومین موضوعی که فرانکل در کتاب انسان در جستو جوی معنا بیان میکند، داشتن قدرت انتخاب است. دکتر فرانکل میگوید:«میان اتفاق و واکنش یک فضای خالی وجود دارد، در آن فضا قدرت ما برای انتخاب واکنش صحیح نهفته است. مهم نیست چه اتفاقی میافتد یا در چه موقعیتی قرار دارید، شما همیشه میتوانید انتخاب کنید.
جمله هایی از کتاب انسان در جستجوی معنا
- کسی که چرایی زندگی را یافته با هر چگونگی خواهد ساخت.
- چیزی که اجتنابناپذیر است رنج است. با قبول پذیرش شجاعانهی رنج زندگی تا آخرین لحظات عمر پرمعنی خواهد بود.
- کسی که هدفی در آینده نمی دید، ناچار تسلیم واپس نگری می شد و اندیشه های گذشته را نشخوار می کرد که همین باعث سقوط او می شد.
ما که در اردوگاه کار اجباری زندگی می کردیم، به چشم می دیدیم مردانی را که به کلبه های دیگر می رفتند و دیگران را دلداری می دادند و آخرین تکه نانشان را هم به آنان می بخشیدند. درست است که شمار این مردان زیاد نبودند، اما همین هم ثابت می کرد که همه چیز را می توان از یک انسان گرفت مگر یک چیز : آخرین آزادی بشر را در گزینش رفتار خود در هر شرایط موجود و گزینش راه خود